پیش فرض نگاهي به حضور فريبرز عرب.نيا در سريال «مختارنامه» ساخته داود ميرباقري
اخبارروز-ایران و جهان
خبرهای گوناگون اجتماعی-فرهنگی و...

پیش فرض نگاهي به حضور فريبرز عرب.نيا در سريال «مختارنامه» ساخته داود ميرباقري

Click the image to open in full size.



نگاهي به حضور فريبرز عرب.نيا در سريال «مختارنامه» ساخته داود ميرباقري
چشمهايش...

سينماي ما- مهرزاد دانش: سال.ها بود كه در سينما چهره.اش را نديده بوديم، اما با يادآوري يا تماشاي مجدد هرازچندگاهي آثاري از قبيل شوكران و جهان.پهلوان تختي و سلطان، حضور پرقدرتش را از ذهن مي.گذرانديم و در انتظار فرصتي دوباره تا باز نگاه.مان به يكي از بهترين بازيگران سينمايمان روشن شود. اما اين انتظار نه در سالن نمايش سينما كه در مقابل قاب كوچك تلويزيون سرانجام سر آمد؛ آن هم در نقشي غريب كه ابهتش در تاريخي كهن و پرغبار نقش بسته و نامش يادآور انتقام و كين و خون است: مختار ثقفي كه در خونخواهي سيدالشهدا به.پاخاست. مي.شود براي اين نقش، نام.هاي فراواني را از بين بازيگران ايراني مرور كرد و به پتانسيل.ها و انطباق.هاي احتمالي انديشيد، اما حالا كه هر جمعه.شب مختارنامه را مي.بينيم، به نظر مي.رسد گزينه داوود ميرباقري بهترين بوده است: فريبرز عرب.نيا چنان مي.نمايد كه گويي انگ نقش است و اكنون ديگر به ساير گمانه.زني.ها نمي.توان اعتماد كرد. اما چرا چنين است؟

آخرين نما از آخرين سكانس فيلم شوكران را يادتان هست؟ محمود و همسرش سوار اتومبيل.اند كه در بين راه به موردي تصادفي مي.رسند و محمود بعد از آنكه از خودرواش پياده مي.شود تا زن كشته.شده در تصادف را ببيند، با حالتي گيج و منگ به اتومبيل برمي.گردد و نگاه ماتش را به زاويه.اي مبهم مي.دوزد. امان از اين نگاه... انگار شوكران بدون اين نگاه چيز مهمي كم دارد. كل درام و مفهوم و موقعيت و شخصيت در فيلم، اتكاي نهايي.اش به همين نگاه مات است و عرب.نياست كه تراژدي ايراني فيلم را با چشمانش تكميل مي.كند و مخاطب را در فضاي موحش دروني و پيراموني.اش همراه مي.سازد. اگر براي هر بازيگري توانا، شاخصه.اي خاص را قائل باشيم، مهم.ترين ويژگي شمايل عرب.نيا در چشمانش متمركز شده است و حالا با همين جلوه، در مختارنامه دارد غوغا مي.كند.

در اين چند قسمت اوليه از مختارنامه كه در هفته.هاي اخير ديده.ايم، مختار را در موقعيت.هاي مختلفي مشاهده مي.كنيم. عاطفه.مندي در مقابل همسر(عمره)، پشيماني در مقابل آنچه از حسن بن علي(ع) دريغ داشت، خشم در برابر عمرسعد، كرنش در برابر بزرگاني مانند عمويش يا شيعيان حسين(ع) در كوفه، و... طبعاً براي هريك از اين حالات متنوع و حتي متضاد، اقتضائات ديالوگ.پردازي و ميزانسن.آرايي و... جلوه.هايي مختلف منعكس مي.كنند، اما آنچه نقش اصلي را دارد، بازي ماهرانه عرب.نيا با عمق و زاويه.هاي نگاهش است كه مي.تواند عشق و تنفر و عصبيت و ايمان و شك را تبلور بخشد و حتي گاه با نگاهي خنثي، حرف.هايي ناگفته را مطرح سازد. در مثال از مورد اخير مي.توان صحنه جمع بزرگان كوفه را براي امضاي دعوتنامه از امام حسين(ع) به ياد آورد كه مختار با نگاهي ابتدا خيره و سپس بي.احساس از بين.شان خارج مي.شود و بدون مهر زدن بر نامه قصد رفتن مي.كند. اين نگاه در اين لحظه خاص، حاكي از تاملي است كه در دعوت از حسين(ع) به ذهن او خطور كرده و فرديت متمايزش را از ساير ياران حضرت آشكار مي.سازد. اما نگاه بي.زنگ كلام ناقص مي.نمايد. عامل دوم توانايي عرب.نيا در لحني است كه براي اداي ديالوگ.ها اتخاذ مي.كند.

باز مي.توان به تبعيت از موقعيت.هاي مختلفي كه در برابر مختار ترسيم شده است، از گويش متنوعي سخن راند كه گاه به سلحشوري قهرمان مي.ماند و گاه به عاشقي دلخسته، گاه زمزمه.اي ناپيدا از ضميري پرغوغا خبر مي.دهد و گاه لرزه.اي در اصوات، خشمي كنترل.شده را تداعي مي.بخشد. سال.ها بود كه دل.مان براي تماشاي شمايل يك قهرمان باورپذير انساني اما اسطوره.اي در سيما و سينمايمان تنگ شده بود و حال.مان از اين همه بچه.مثبت.هاي تصنعي و كليشه.اي و سفارشي در فيلم.ها و سريال.ها و تله.فيلم.ها كه شعارهاي فيلمنامه در دهان.شان مي.ماسيد به هم مي.خورد. اما حالا با ديدن عرب.نيا در نقش قهرماني كه ترديد دارد، با خود واگويه مي.كند و از كابوس.هاي وجدانش مي.گريزد، به هيجان مي.آييم و خودِ اسطوره.اي درون.مان را با تماشاي پرسوناي او پيدا مي.كنيم. اين لذت قطعاً در قسمت.هاي بعد كامل.تر مي.شود؛ زماني كه قهرمان ما خود در پي شهادت اسطوره بي.مانند شيعيان، شمشير انتقامش را از نامردان روزگار از نيام برمي.كشد. چهره، چشمان و نداي عرب.نيا در آن فضا بسيار مهيج خواهد بود.
__________________


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : 5 آذر 1389برچسب:,
ارسال توسط رضا
آخرین مطالب